


دانلود رمان شلیک به خورشید... «دریا تجلی»، طراح لباس عروسی، از لباسهای سپید و مراسمهای ازدواج خاطراتی تلخ در دل دارد. پنج سال پیش، در شب عروسیاش، تصمیم گرفت داماد را بکشد و سپیدی لباس عروسش را با خون مرد مورد علاقهاش رنگین کند. اما هیچچیز طبق تصور دریا پیش نرفت!
«یونس» زنده ماند و اکنون، پس از پنج سال، برای فهمیدن دلایل این خیانت و گرفتن انتقام بازگشته است؛ آنهم درست زمانی که دریا در میانهی یک رابطه عاشقانه با مردی دیگر قرار دارد!







یه ماز بزرگ تو مغز منه… دقیقا یه جایی که تو حتی فکرشو هم نمیتونی بکنی… این ماز یک کم پیچیده است… یعنی این طور بگم که این ماز اونقدری پیچیده است که تو نتونی ازش خلاص بشی… من این مازو درست کردم… فقط خودم بلدشم، نمیتونی … نمیتونی ازش خلاص بشی… اشتباه بزرگی کردی… از وقتی پاتو تو ماز ذهن من گذاشتی، اشتباه بزرگی کردی.







































