دانلود رمان مادمازل.. من کاترین هانسلم، دختر دورگهٔ روسی-ایرانی. تنها یک عضو از خانوادهام باقی مانده بود؛ آن هم نانا، خالهٔ تنهای من. اما همهچیز وقتی پیچیده شد که وارد دانشگاه شدم و با استاد ادبیات، آریا وثوق، آشنا شدم.
او مرموز بود، ساکت و موذی، اما پشت آن چهرهٔ بهظاهر آرامش رازهایی نهفته بود.
مثلاً چه به روز راضیه، نامزد سابق آریا، آمده بود؟
چه کسی خبر دارد؟ همه یا هیچکس؟
اگر همه خبر دارند، پس چرا هیچچیز به روی خودشان نمیآورند؟
دانلود رمان سوگلی ارباب... بوسهای رو گردنم زد، سرم رو عقب کشیدم و گفتم: – بهم دست نزن ارباب! من نمیخوام! نه شمارو نه این ازدواج کوفتی و مسخره رو!
دستش رو روی چونم گذاشت و آروم فشار داد… – تو غلط میکنی من رو نخوای پرنسس کوچولو! خواستم مخالفت کنم که…
دانلود رمان زاده نور... پدر خورشید ، کارگر کارخونه امیرعلی کیان آراست . اما طی یک حادثه ای ضرر چند میلیاردی به کارخونه می زنه . امیرعلی ادعای خسارت می کنه ، پدر خورشید قادر به پرداخت نیست و امیرعلی که مرد 33 ساله و متاهلی هست ، شرط می زاره ، پدر خورشید باید خسارت و پرداخت کنه و در صورت قادر نبودن در پرداخت خسارت ، یا باید به زندان بره و یا دختر 20 سالش و به عقدش در بیاره .
امیرعلی نشون می ده که مرد بول هوس و هوسبازیه که با وجود زن و زندگی بازهم چشمی به جسم باکره خورشید داره ، در صورتی که خورشید را با قصد و نیت دیگه ای به خونش کشونده و می خواد ….