دانلود رمان رقص های بی ناز... سدنا به خاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیتها عاشق پسری خوشگذرون میشود و آن پسر را بت خود میداند، ولی با رها کردن آن پسر، سدنا برای ترس از حرفهای بقیه کاری میکند که شاید بخشودنی نباشد…
دختری به اسم هیله است، دختری از دیار افغانزمین، دختری که همانند اسمش آرزوهای هنگفتی داشت. اما اینکه سرنوشت چه بازی را برای او رقم زده است، خودش هم نمیدانست.
تو هرگز ناامید مباش... ما همه انسانیم، گاهی ممکن است خسته شویم و گاهی ناامید، اما همین که الله در کنارمان است، خیلی زیباست، مگر نه؟ گاهی اوقات لازم است تا همه را از دست بدهیم و خدا را به دست بیاوریم... و پناه ببریم به خالقی که بیهیچ منتِ در کنارمان است.