دانلود رمان مروارید... بُرهان زرگر، تهتغاری حاج آقا زرگر بزرگ، مالک راسته طلافروشهای بازار بزرگ تهران است. پسری از خانوادهای سنتی و مذهبی که جز با خواهر و مادرش، با هیچ زنی صحبت نمیکند و چشمش به هیچ زن دیگری نمیافتد! اما رسوایی برایش زمانی آغاز میشود که در بدترین موقعیت ممکن، او را با یک زن میبینند! حالا برهان چشم پاک باید برای رهایی از این وضعیت، با دختری ازدواج کند که…
مروارید دختر هجده سالهای است که برای رسیدن به آرزوهایش از پرورشگاهی که تمام سالهای زندگیاش را در آن سپری کرده، بیرون میآید و به دنبال شروعی تازه میرود. در همان روز اول، پس از تجربهای هیجانانگیز، با برهان روبهرو میشود و موقعیت بدشان در آن انبار باعث میشود تا حرفهای زیادی پشت سرشان بیفتد. حاج آقا زرگر، پدر برهان، آنها را مجبور میکند که با هم ازدواج کنند و این همان چیزی است که مروارید از آن خواسته است...دانلود رمان افسونگر مسترد... ماهرو یک دختر مذهبی اما پر از شیطنت، تک دختر خانواده اعلایی ها دختری زیبا و لوند، یک شب قبل از اینکه به عقد پسری که دوسش داشت در بیاید با حضور یک مرد ناشناس در جشن خانوادگیشان، سرنوشتش دست خوش تغییر می شود... او یک خونبس است، خونبهای یک دشمنی قدیمی که حالا دامن گیر این عزیز کرده می شود و اورا در مقابل مردی رنج دیده و خشمگین قرار می دهد... شاهین احمدخان، کُرد زاده ای اصیل، تاجری جذاب و اسم و رسم دار که بعد از سالها برگشته تا عروسش را!
افسونگرِ مُستَرِد: افسونگر پس فرستاده شده… ساحری که پس زده شده...!
دانلود رمان رج به رج عشق... تفکرات پوسیده و جاهلانه عرصه را بر سادنا تنگ میکند. سادنا دختری زخم خورده از احساسی بیفرجام، سختیهای روزگار را تحمل نمیکند و از خانه و خانواده خود میگریزد...
جایی دور از خانواده به آرامشی ساختگی پناه میبرد تا از دست گذشتهاش در امان باشد. این میان سادنا با مردی رو به رو میشود که قرار است همچون نامش پناه باشد... تقابل سادنا با مردی که هر کارش قلب رنجیده سادنا را به لرزه در میآورد. احساسی در حال شکل گیری است شبیه به عطر یاس، عجین شده با تعصب و غیرت، احساسی به نام عشق.
دانلود رمان هانتر... محراب فتوحی، مشاور تحصیلی دبیرستان دخترونه که فقط تو مقطع کنکور کار میکنه! ادم فوق العاده جدی و بددهن، که تو حرفه و شغلش با هیچکس تعارف نداره و بدجور سخت گیره… نسیم سرخوش، دختر شر و شیطون و بی ادبی که مدام به پر و پای این آقای مشاور می پیچه و مدام کل کل میکنه… ولی عاقبت همچین دختری تو حرفه ی محراب فتوحی، چیزی نیست جز …