مشخصات رمان:
شروین دکتری است که در بیمارستانی به مالکیت پدرش مشغول به کار است. اما او با وجود تحصیلات و مقامش، همیشه به کافهای پایین شهر تهران میرود که صاحبش دختری جوان به نام هانیس است. شروین که به شدت به هانیس جذب شده، به صورت مرموزی به کافه میرود، غافل از اینکه نامزد هانیس، پلیس و برادر خودش است. در این میان، شرایطی پیش میآید که شروین و هانیس مجبور به ازدواج میشوند. شروین که به اجبار باید نقش پدرش را به عنوان یک قاچاقچی اعضای بدن انسان ادامه دهد، به ناگاه عاشق هانیس لجباز میشود و داستانی پر از تنش و عشق شکل میگیرد.
📖 نام رمان: به گمونم دل من رفته به باد
✍️ نویسنده: فاطمه ناصری
📚 ژانر: عاشقانه، خدمتکاری، ممنوعه، هیجانی
📥 فرمت: PDF
📱 مناسب برای: گوشی، تبلت، لپتاپ، سیستم، آیفون
یاس، دختری زیبا و باوقار که بهخاطر مشکلات مالی مجبور میشود در خانههای اشرافی شهر کار کند. در یکی از این خانهها، با زن و مردی خوشقلب آشنا میشود که سالهاست در انتظار بازگشت پسرشان از خارج کشور هستند. پسر مغرور و مرموزی که بعد از فوت همسرش، همراه با نوزادی به ایران بازمیگردد. اما حالا این خانه علاوه بر فرزند خردسالش، یک خدمتکار جوان و دلربا هم دارد! آیا سرنوشت این دو به هم گره خواهد خورد؟
دانلود رمان حرارت تنت... رمان حرارت تنت داستان دو نفر است که به طور غیرمنتظره و تحت شرایط خاص به یکدیگر پیوند میزنند. نهان، دختری که از یک ازدواج اجباری فرار میکند، و عروس مسیح، که قبل از مراسم عروسی باردار شده، در شب مراسم به طور ناگهانی از هم جدا میشوند. اما تقدیر چیز دیگری برایشان رقم میزند و در شرایطی پیچیده و اجبارآمیز، این دو نفر مجبور میشوند با یکدیگر ازدواج کنند. این داستان پر از هیجان و جذابیت است، به ویژه که با حضور سه رفیق و اعضای خانواده مسیح، پیچیدگیهای روابط و اتفاقات بیشتر میشود.
دانلود رمان امیدی به بهار نیست... بهار دختریه که با مادرش و خواهر و برادر کوچیکش زندگی میکنه و وضع مالی بدی دارن . با واسطه گری دوستش کتی ، حاضر میشه در ازای گرفتن چند میلیون پول به صیغه یه پسر در بیاد. اسم پسره امیده و خودش نامزد داره ولی چون تو یه شهر دیگه درس میخونه، پدر و مادرش ( که پولدار هم هستن ) اصرار دارن که پسرشون این مدت که از خانواده و نامزدش دوره یه زن صیغه ای داشته باشه که به انحراف کشیده نشه و بتونه از جوونیش لذت ببره ! خلاصه اینکه صیغه انجام میشه ولی کتی به بهار خ+ی+ ا+ن-+ت میکنه و پولا رو به اون نمیده.
بهار بعد از مدتی عاشق امید میشه ولی امید که تحت تاثیر جو شهر بزرگ قرار گرفته میگه من خواهان تنوع هستم و از تو خسته شدم و خیلیا هستن که دوست دارن با من باشن و ….و به بهار پیشنهاد میکنه که صیغه یکی از دوستاش به نام سامان بشه و…