دانلود رمان بد خوب... در مورد دختری به اسم آذین که مهندسی پزشکی خونده و تو یه شرکتی مشغول کاره به اسم مدیکاب. مدیکاب تصمیم میگیره برای جلوگیری از ورشکستگی آذین رو به عنوان جاسوس بفرسته شرکتی که داره همه امتیازات رو میگیره و آذین به اسم نگار ادیب فرو میره شرکت پژوهان و ادامه ماجرا.
دانلود رمان این مرد کابوس من است... دلارام توسط گپے تو تلگرام با پرهام آشنا میشه و بعد چند ماه دوستے مجازے قرار میذارن همدیگه و ببینن. پدر دلارام طے سانحه اے که تو مهمونے خانوادگیشون رخ میده فوت میکنه و مادرش فلج میشه …
پدر دلارام به خواهرش پول سنگینے بدهکار بوده که بعد فوتش عمه دلارام اقدام به فروش خونش میکنه … در این حین پسر عموے پدر دلارام اون و مادرش سرپرستے میکنه شاهین پسرے تند خو و خودراے هست که وقتے متوجه ارتباط دلارام و پرهام میشه…..
دانلود رمان طنین یک فریاد... طنین، دختر نابغه ای که بعد از مرگ مادرش مجبوره که با پدر و زن باباش زندگی کنه، یه زندگی سرتاسر درد و رنج و تحقیر. طنینی که جز نخبگان کشوره، اما برای رهایی از زندانی که زن باباش براش درست کرده…
حاضر میشه با فریاد، گنده لات شهر که از قضا پسرعموشه و متاهل ازدواج کنه. یه زندگی متفاوت که با فریاد معنی پیدا می کنه وطنین خانم میفهمه که این فریاد خان در واقع یه……. !
دانلود رمان آخرین سرو... سر فصل شروع هر دوره از زندگى ام همیشه با پاییز آغاز شده است… این قرارداد طبیعی بین من و پاییز همیشگى است، روزی که به دنیا آمده ام نیز پاییز بود…
با پاییز عاشقی کردم، اصلا تمام اتفاقات و رویدادهاى مهم زندگی من نیز در پاییز رقم خورده است!حتى شروع اولین فصل قصه زندگى ام در همین پاییز نگاشته شد…
سکانس فصل اول سناریوى من منظره ای از پاییز است، در هاله ای از غم…
درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان. یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه، وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادر و پدرش برگردن. توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی اتفاقات میوفته…
کوچه ی تنگ و باریک و پیچ در پیچ محله ی پدری ام پر است از مردهای کفترباز، چاقوساز، رعیت، بزاز، خراط و نمدمال. مرده شورها توی کوچه ی ما خانه دارند. به کوچه مان می گویند کوچه ی مرده شورها. خواهر و برادرند و کسی پدر و مادر و قوم و خویش آن ها را به یاد ندارند….
یاسمن یه زندگی پر از سختی و درد داشته… و حالا پدر و برادرش اونو فروختن و قراره ببرنش تا بشه صیغهی حاج اکبر معتمد. ولی پای عقد میفهمه قراره زن پسر حاج اکبر یعنی محراب شه. محرابی که خودش دلش گیر بوده، حالا هم باید به حرف پدرش یاسی رو بگیره و….
تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به…. عاشک، فارسی شده ی کلمه ی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست… در واقع می تونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم…