رمانک | دانلود رمان pdf
مرجع رمان های عاشقانه، رمان جنایی، رمان انگیسی، رمان طنز، رمان ترسناک، رمان مافیایی، رمان انتقامی، رمان بدون سانسور و…
دانلود رمان نیم نگاه به قلم فاطمه مفتخر با لینک مستقیم

دانلود رمان نیم نگاه به قلم فاطمه مفتخر با لینک مستقیم

دانلود رمان نیم نگاه به قلم فاطمه مفتخر با لینک مستقیم

مشخصات رمان:

  • اسم رمان: نیم نگاه
  • اسم نویسنده: فاطمه مفتخر
  • ژانر رمان: عاشقانه
  • فرمت رمان: PDF
  • تعداد صفحات رمان: ۲۷۰۶

معرفی و دانلود رمان نیم نگاه

دانلود رمان نیم نگاه به قلم فاطمه مفتخر، یکی از داستان‌های جذاب و عاشقانه است که شخصیت‌های متفاوتی را در دل خود جای داده است. این داستان به طور ویژه به تفاوت‌های فرهنگی و شخصیتی دو فرد می‌پردازد که هرکدام در دنیای متفاوتی زندگی می‌کنند. دختر داستان یک شخصیت شیطون و شاد است که کافه‌ای را اداره می‌کند و بسیار اجتماعی و خوش‌گذران است، در حالی که پسر داستان، آقا سید، شخصیتی جدی، مذهبی و کاملاً متمرکز بر اصول است.

داستان زمانی آغاز می‌شود که دختر، به زور و به شیوه‌های خاص خود، آقا سید را مجبور می‌کند که در فعالیت‌های غیرمترقبه و حتی پر از ریسک شرکت کند. از برف‌بازی گرفته تا خوردن کله‌پاچه در نیمه‌شب، این دختر سعی دارد آقا سید را از دنیای خشک و جدی خود خارج کند. در این مسیر، دو شخصیت به هم نزدیک‌تر می‌شوند و رابطه‌ای عاشقانه شکل می‌گیرد که در آن، پسر مذهبی عاشق دختر شاد و شیطون می‌شود. این داستان به ما نشان می‌دهد که عشق می‌تواند میان دو نفر با دنیای کاملاً متفاوت شکل بگیرد و بر اساس تفاهم و درک متقابل رشد کند.


خلاصه رمان نیم نگاه

رمان “نیم نگاه” داستان آقا سید و دختر کافه‌داری است که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. دختر، که فردی شاد، شیطون و عاشق هیجان است، می‌خواهد آقا سید را که یک پسر مذهبی، جدی و سختگیر است، وارد دنیای خود کند. او آقا سید را به زور سوار موتور می‌کند و به برف‌بازی می‌برد، او را مجبور می‌کند که در دل شب، کله‌پاچه بخورد و حتی از دیوار بالا برود.

در حالی که آقا سید هیچ علاقه‌ای به این کارها ندارد و زندگی او کاملاً متفاوت است، دست تقدیر باعث می‌شود که این دو نفر به هم نزدیک شوند و رابطه‌ای عاشقانه میان آنها شکل بگیرد. داستان به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه عشق و تفاهم می‌توانند دو شخصیت متفاوت را به هم نزدیک کنند و به آن‌ها این امکان را بدهند که بر تفاوت‌های خود غلبه کنند.


بخشی از رمان نیم نگاه

در اینجا بخشی از رمان “نیم نگاه” را برای شما آورده‌ایم که لحظات حساس و تفکرات شخصیت اصلی را به تصویر می‌کشد:

با چشمانی که به زور باز نگه داشته بودم، لباس پوشیدم و موهایم را شانه کردم و جسم کوفته‌ام را روی تخت اتاقم پرت کردم.
دلم خانه‌ی عزیز را می‌خواست. بیشتر از یک هفته بود که شب را آنجا نخوابیده بودم.
پتو را روی خودم کشیدم. مهم نبود که هوا تا چه اندازه گرم باشد، بدون پتو خوابم نمی‌برد.
با لذت و احساس سبکی چشم بستم. ناخودآگاه به خانه‌ی حاج عباس فکر کردم.
زیاد هم ناخودآگاه نبود، فکرم واقعاً مشغول بود.
مرد سیاه‌پوشی که دیروز از راه رسیده بود و صدای زیادی خوش و چشم‌های یخ‌زده داشت که از قرار معلوم هم حافظ نام داشت، کمی بیشتر از کمی برایم مجهول بود.
حالت نگاهش وقتی درون آشپزخانه چشم در چشم شدیم، درست جلوی چشمانم بود.
نگاهش… نگاهش را دوست داشتم. با آن‌که غمگین بود و یبس، اما در نهایت مثل صدایش حس خوبی می‌داد.
معلوم بود که غم جا خوش کرده میان جانش و حیف که صدای خوبش رنگ غم داشت.
رفتارش عجیب بود، شاید هم نبود و من این‌طور فکر می‌کردم، اما نوع رفتار حاج عباس و خانواده‌اش به حسم دامن می‌زد.
مرتیکه‌ی یبس! خوش به حالش که شب را در خانه‌ی زیبای حاج عباس می‌گذراند. حتم داشتم شب‌های آن خانه هم به اندازه‌ی روزش زیبا بود و پر از آرامش.
خمیازه کشیدم؛ فردا باید می‌رفتم سر کار. دلم برای شازده‌ی آسمانی‌ام تنگ شده بود و قطعاً فردا روز پرکاری پیش رو داشتم و به‌جای اینکه با وجود این حجم از کار بخوابم، به رسم عادت داشتم تمام اتفاقات روزم را مرور می‌کردم.
چرخیدم و به پهلوی چپم خوابیدم.
با لبخند عمیقی که حاصل فکر کردن به حیاط زیبای حاج عباس بود، پلک روی هم فشردم. مطمئن بودم شب‌های آرامی دارد آن خانه…


پیشنهاد نصب اپلیکیشن نودهشتیا

برای دسترسی سریع‌تر به رمان “نیم نگاه” و هزاران رمان دیگر، پیشنهاد می‌کنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. این اپلیکیشن به شما این امکان را می‌دهد که به راحتی رمان‌های جدید و محبوب را در گوشی خود داشته باشید و از خواندن آن‌ها لذت ببرید. با نصب اپلیکیشن نودهشتیا، شما می‌توانید همیشه و در هر زمان به دنیای وسیع رمان‌های ایرانی دسترسی داشته باشید.


در خواست حذف رمان

اگر شما نویسنده این رمان هستید و از انتشار آن در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، می‌توانید درخواست حذف آن را ارسال کنید. برای این منظور، کافیست به بخش پشتیبانی سایت نودهشتیا مراجعه کرده و درخواست خود را ثبت کنید.

خلاصه کتاب
دانلود رمان نیم نگاه... دختر قصه کافه دارد و خیلی شیطون و شاده! پسر داستان اما خیلی جدی و مذهبی است! این دختر، پسر را به زور سوار موتور می‌کند، می‌بردش برف‌بازی، کله‌پاچه به خوردش می‌دهد، مجبورش می‌کند نصف شبی از دیوار بالا برود. دست تقدیر باعث می‌شود این دو تا آدم که هیچ شباهتی به هم ندارند، با هم روبه‌رو شوند و… داستان آقا سید و این دخترک شیطون‌مون به کجا ختم می‌شود؟ چی می‌شود که این پسرِ مذهبی عاشق این دختر می‌شود؟
لینک کوتاه مطلب:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمانک | دانلود رمان pdf " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.