دانلود رمان نجیب بی آبرو به قلم هاله نژاد صاحبی با لینک مستقیم
دانلود رمان نجیب بی آبرو نوشته هاله نژاد صاحبی، داستانی عاشقانه و هیجانی است که در دل تضادهای اجتماعی و خانوادگی روایت میشود. داستان حول زندگی حورا میچرخد، دختر تکفرزند حاج فتاح، روحانی معتمد محل، که پس از مرگ ناگهانی نامزدش، آرش، به یک بحران عاطفی و اجتماعی دچار میشود. حورا بهطور غیرمنتظرهای متوجه میشود که باردار است، اما با واکنشهای منفی از سوی اطرافیان مواجه میشود که نمیتوانند باور کنند این نطفه حلال از همسر صیغهایاش بوده است.
در این شرایط دشوار، امیریل، پسرخالهی آرش، به حورا پیشنهاد ازدواج میدهد تا یادگاری از آرش را حفظ کند و در کنار او باشد. داستان با بررسی چالشهای احساسی، اجتماعی و خانوادگی این شخصیتها پیش میرود، در حالی که حورا بهدنبال پیدا کردن راهی برای مقابله با این فشارهای روحی است. رمان به خوبی به دغدغههای یک زن در چنین شرایطی پرداخته و پیچیدگیهای احساسات و روابط انسانی را به تصویر میکشد.
رمان نجیب بی آبرو روایتگر داستان حورا است که پس از مرگ نامزدش، آرش، متوجه میشود باردار است. شرایط سخت و دشواری پیش روی حورا قرار میگیرد، زیرا اطرافیانش نمیتوانند باور کنند که این نطفه حلال از همسر صیغهایاش بوده است. در این میان، امیریل، پسرخالهی آرش، پیشنهاد ازدواج به حورا میدهد تا یادگار آرش زنده بماند. حورا در برابر این پیشنهاد قرار میگیرد و باید تصمیمی بگیرد که نهتنها زندگی خودش بلکه زندگی دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد.
رمان بهدقت به مشکلات روحی و اجتماعی حورا پرداخته و نشان میدهد که چگونه یک زن باید در مواجهه با چنین شرایطی، برای حفظ آبرو، خود را با چالشهای مختلف روبرو کند. در این داستان، پیچیدگیهای روابط انسانی و درگیریهای عاطفی و اجتماعی بهخوبی به تصویر کشیده میشود.
بعد از آن که از روی ناچاری اجازه خواستگاری را داد، هر دو با خوشحالی آنجا را ترک کردند. قرار شد فردا شب، همراه با کل خانواده بیایند تا تصمیمگیری برای حورا راحتتر شود. پوشک امیرعلی را عوض کرد و فرزند خوابآلودش را روی تشک گذاشت. از زمانی که غیر از شیر خودش، از شیرخشک هم استفاده میکرد، آرامتر شده بود و بیشتر میخوابید. شیر خودش به تنهایی کفاف شکم امیرعلی را نمیداد. همانجا زانو زد و نگاهش کرد. بوسهای روی مشتهای بسته امیرعلی زد و به حرفهای هانیه و مادرش فکر کرد.
عطر گلاب و بوی حلوایی که فضا را پر کرده بود، حالش را بیشتر از قبل بهم میزد. اصلاً این روزها به طرز عجیبی دائماً حالت تهوع داشت، اما تصور میکرد از شدت غمی است که مرگ آرش به جانش زده. با یادآوری نبود آرش، باز هم مانند چهل روز پیش بغض کرد و در دل ضجه زد. اما نایی برای باریدن نداشت. و البته اجازهای!
آرشِ جوانمرگش، تنها نامزد به اصطلاح صیغهایاش نبود. او رفیقش بود، همراهش، قدرتش، کلامش… آرش در چند ماه اخیر، همه کس او شده بود. هنوز هم رفتنش را باور نداشت. درست یک ماه قبل از مراسم عروسیشان، آن هم زمانی که خودش را خوشبختترین عروس دنیا میپنداشت، دامادش را از دست داد.
نتوانست طاقت بیاورد. فضای سنگین قصر ارجمندیها، حتی اجازه نمیداد از ته دل اشک بریزد و مویه بکند. آخر، در شانشان نبود. ارجمندیها حتی جنس غمشان هم فرق میکرد. نگاهی به مادر شوهر جوانش انداخت. دستمال کوچکی دستش بود و با آن، هرزگاهی چند قطره کوچک اشکش را پاک میکرد. با موهای بلوند و جواهرات قیمتی که از سر و سینهاش آویزان بودند، شباهتی به مادری که تنها فرزندش را از دست داده نبود.
برای دسترسی به رمانهای بیشتر و خواندن داستانهای جذاب و متنوع، پیشنهاد میکنیم که اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. با این اپلیکیشن، شما میتوانید به هزاران رمان آنلاین و آفلاین دسترسی پیدا کنید و در هر زمان و مکانی از داستانهای پرهیجان لذت ببرید. نصب اپلیکیشن نودهشتیا، راهی ساده برای داشتن دنیای وسیع و متنوعی از رمانها در جیب شماست.
اگر شما نویسنده محترم رمان “نجیب بی آبرو” هستید و از انتشار رمان خود در سایت نودهشتیا راضی نیستید، میتوانید درخواست حذف رمان خود را از سایت نودهشتیا ثبت کنید. تیم پشتیبانی سایت نودهشتیا آماده است تا هرگونه درخواست شما را در این زمینه بررسی کرده و در صورت لزوم، رمان شما را از سایت حذف نماید.