دانلود رمان معشوقه پرست به قلم کیمیا ذبیحی با لینک مستقیم
دانلود رمان معشوقه پرست به قلم کیمیا ذبیحی با لینک مستقیم
معشوقه پرست داستانی پیچیده و معمایی است که در دنیای عاشقانه و تاریک رخ میدهد. داستان از دستگیری لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مشهور مجله فرهنگی «بانوی ایرانی»، به جرم قتل آغاز میشود. در این رمان، بازپرس پرونده تلاش میکند تا حقیقت قتل را کشف کند و در این مسیر، به کاوش در زندگی و خاطرات لیلا میپردازد. دفتر خاطرات او که پر از رازهای ناگفته است، در نهایت دفتری میشود که بوی خون از هر صفحهاش به مشام میرسد. این رمان داستانی سرشار از احساسات و معماست که خواننده را در دنیای تاریک و پیچیدهای از روابط انسانی و پنهانکاریها غرق میکند.
دانلود رمان معشوقه پرست داستان لیلا سحابی است که پس از دستگیری به جرم قتل، توسط بازپرس پرونده به دقت بررسی میشود. در طی این جستجو، رازهایی از زندگی این شاعر غمگین فاش میشود. دفتر خاطرات لیلا در این مسیر کشف میشود و آنچه در آن نهفته است، کاملاً تغییر دهنده مسیر داستان میباشد. در این دفتر، هر کلمه و هر جمله، گویی حاکی از حقیقتی تلخ و نهفته است. در این داستان، پیچیدگیهای روابط انسانی و دروغهای پنهانی که در پس ظاهر اتفاقات قرار دارد، به زیبایی ترسیم شده است.
داخل حیاط شدم و با دیدن حوض پرآب و گلدان های دور تا دورش، گل از گلم شکفت. پایتخت و این خانه دل انگیز؟ اصلا باهم جور نبودند!
درختان تنومند و قدیمی، دور تا دور حیاط کوچکش را احاطه کرده و گل های رز و محمدی هم تقریبا پرپر شده اما کماکان سبزی برگ هایشان، به حیاط زندگی می بخشید.
خانه پدربزرگ، درست آن سر حیاط و رو به روی در ورودی قرار داشت.
یک خانه با ایوان بزرگ و انباری ای که شده بود محل بازی های کودکانه ما و گاه، شکستن شیشه های مربا و ترشی های بی بی خاتون.
این خانه را دوست داشتم؛ با همان اندرونی و مطبخ و شاه نشین و ایوان دل انگیزش.
اصلا خانه ی آقابزرگ بود و قایم باشک هایی که به قایم شدن پشت خانه و درون اتاقکی چوبی منتهی میشد.
اتاقکی که به تازگی فهمیده بودم… برای پدر و مادر بهادر بوده.
طفلک بهادر… چه قدر با فهمیدن حقیقت و دیدن اینکه آقابزرگ او را مثل… مثل پسر خودش نمی دانست، برایش دردناک بود.
نفسم را محکم بیرون فرستادم و کنار حوض نشستم.
-نمیشه یه بار بیای و اول نری سراغ اون حوض، نه؟ خندیدم و به قامت کشیده و دستان پرش چشم دوختم.
-هنوز هم یادته؟ کنارم روی چهار زانو نشست و هندوانه در دستش را درون حوض آب انداخت.
_مگه میشه یادم بره؟ دختر موطلایی می اومد و پاچه های شلوارش رو تا زانو میزد بالا. بعد می رفت توی حوض و شلپ شلپ، شروع به آب بازی می کرد.
حتی گاهی تلاش می کرد ماهی های داخل حوض رو هم له کنه!
برای دسترسی راحتتر و سریعتر به رمانها و داستانهای جذاب، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن نودهشتیا را نصب کنید. با این اپلیکیشن، میتوانید رمانهای محبوب و جدید را با سرعت بالا دانلود و مطالعه کنید. همچنین، این اپلیکیشن امکانات ویژهای برای دسترسی به هزاران رمان رایگان و ویژه را برای شما فراهم میکند.
اگر شما به عنوان نویسنده رمان معشوقه پرست از انتشار آن در سایت نودهشتیا رضایت ندارید، میتوانید درخواست حذف رمان از سایت را ارسال کنید. ما همواره به حقوق نویسندگان محترم احترام میگذاریم و آمادگی داریم تا در صورت درخواست، رمان شما را از سایت حذف کنیم.