دانلود رمان آواز قو به قلم سیمای با لینک مستقیم
رمان «آواز قو» داستان مردی به نام سیاوش مجدم است. سیاوش مردی ثروتمند است که بعد از مرگ برادرش که در خانهای که قرار بود با عشقش زندگی کند، خودکشی کرده، به دنبال انتقام از دختر خیانتکار میرود. او دختر مورد نظر را پیدا کرده و او را به مکانی میبرد که برادرش زندگی مشترک خود را آغاز کرده بود. در این مسیر، سیاوش به انتقام فکر میکند اما بعد از مدتی متوجه میشود که حقیقت پیچیدهتر از آن چیزی است که فکر میکرد.
سیاوش مجدم، مردی ثروتمند و معروف، پس از خودکشی برادرش که به دلیل خیانت دختر مورد علاقهاش به زندگی خود پایان داده بود، تصمیم میگیرد از او انتقام بگیرد. سیاوش دختر مورد نظر را پیدا کرده و به مکانی که برادرش به همراه معشوقهاش زندگی میکرد میبرد. او با رفتارهای خشن به انتقام میپردازد و دختر را شکنجه میدهد، اما خیلی زود درمییابد که همه چیز همانطور که به نظر میرسد نیست و حقایقی که تا آن لحظه پنهان بوده، در حال آشکار شدن است.
امروز دومین سالگرد مامان بود، از حاج خانم اجازه گرفتم و سر خاک مامان رفتم.
یه شیشه گلاب و یه بسته خرما گرفتم سر قبرش. با رسیدن به سر قبرش سنگ خاک گرفتشو با گلاب شستم و بسته خرمارو روش گذاشتم.
بدون توجه به کثیف شدن لباسام کنارش روی زمین نشستم. سرمو روی سنگ قبرش گذاشتم و سر دردو دلم باز شد..
مامان رفتی و نگفتی من توی این دنیا تنهایی چکار کنم. مامان اینقدر دلم گرفته که نگو کاش بودیو می تونستم سرمو روی پات بزارم و یه دل سیر گریه کنم اینقدر دلم گرفته که امروز اگر حاج خانم هم اجازه نمی داد میومدم پیشت.
ولی خیلی بدی دختر یکی یدونتو ول کردی به امان خدا و رفتی.
نیم ساعتی با مامان حرف زدم و با خداحافظی از مامان بلند شدمو خاک لباسمو تکوندم و به سمت خونه حاج خانم رفتم.
این بخش از داستان به خوبی حس تنهایی و غم سیاوش را نشان میدهد و در دل داستان، از روابط پیچیده و غمهای گذشته پردهبرداری میکند.
با نصب اپلیکیشن نودهشتیا بر روی تلفن همراه خود، هزاران رمان آنلاین و آفلاین را همزمان در دسترس خواهید داشت.
اگر نویسنده یا ناشر این رمان از انتشار اثرشان در سایت نودهشتیا رضایت ندارند، لطفاً درخواست حذف خود را به پشتیبانی سایت ارسال کنند.
من سیاوش مجدم، مردی که ثروتش زبان زد هر کسیه. برادرم توی خونه ای که قرار بود با عشقش اونجا زندگی کنه خودشو دار زد. بخاطر خیانت اون دختر نتونست دووم بیاره و قسمتش خاک شد… اما من برای انتقام اون دخترو پیدا کردم و به همونجایی بردم که تنها کسم خودشو دار زده بود. بهش دست درازی کردم و شکنجش دادم اما بعد فهمیدم…